روش تحقيق كيفي
روش تحقيق كيفي
تحقيق كيفي چيست
تحقيق كيفي براي درك و تبيين پديدههاي پيچيده اجتماعي از دادههاي كيفي نظير دادههاي حاصله از مصاحبه، مشاهده مشاركتي، مستندات، پرسشنامه و ... استفاده ميكند. پيدايش تحقيق كيفي به وجود عامل انساني مربوط مي شود. در اين روش براي ديدگاههاي افراد مورد تحقيق ارزش قايل ميشوند، محقق و تحقيق شونده با يكديگر در رابطه متقابل در نظر گرفته ميشوند، هم به توصيف ميپردازد و هم تبيين و براي گردآوري داده به گفتهها و رفتارهاي قابل مشاهده افراد تكيه ميكند.
ويژگيهاي تحقيق كيفي
استفاده از دادههاي كيفي نظيردادههاي حاصل از مشاهده، مصاحبه مشاركتي، اسناد و...
توجه عمده به پديدههاي اجتماعي و فرهنگي
تاكيد بر وجود انسان و معنا و مفهومي كه انسان در نظر دارد
تاكيد بر رابطه متقابل ميان محقق و مورد تحقيق
ويژگيهاو رويكردتحقيق كيفي
فرض اين است كه دنياي اجتماعي هميشه ساخته بشر است نه كشف بشر، بنابراين عمل تفسيري سعي دارد تا واقعيت را همان گونه كه به وسيله پاسخگويان ديده شده و تجربه شده است، به دست آورد.
سعي دارد تا رفتارهاي معنيدار بشر و تفسيرهايي كه مردم از خود و ديگران ارائه ميدهند را تعبير نمايد
گروه كوچكي از پاسخگويان را مطالعه ميكند
هدفش مطالعه واقعيت از درون است نه از بيرون
عموما از متغيرها و اندازههاي كمي استفاده نميكند
تكنيكهاي نمونهگيري تصادفي را به كار نميگيرد
سعي دارد تا بدون هيچ گونه پيشفرضي با واقعيت رو به رو شود
محقق و مطالعه شونده را به عنوان دو عنصر مهم و برابر از يك وضعيت در نظر ميگيرد
تلاش ميكندواقعيت از طريق كنش متقابل به دست آيد
روشهايي را به كار ميگيرد تا دادههاي توصيفي را آن گونه كه پاسخگويان با بيان خودشان ارائه ميكنند، توليد نمايد.
سعي ميكند تا مردم را درك كند و بفهمد نه اينكه آنها را اندازهگيري نمايد
سعي دارد تا اطلاعات جمعآوري شده را به صورت كامل ارائه نمايد نه از طريق كمي و تحليل آماري
جستجوي تفسيري نهايتا جستجويي اخلاقي خواهد بود
تلاش ميكند تا معاني و قوانين عمل اجتماعي را كشف كند.
موارد استفاده از تحقيق كيفي
مطالعه پديدههاي روزمره كه به طور طبيعي روي ميدهند
توجه به دانش و مفاهيم محلي و روشن كردن معناي وقايع به منظور تفسير اطلاعات كيفي
بررسي وقايع در بستر و بافت اجتماعيشان. معناي وقايع توسط شركت كنندگان و از طريق تعامل اجتماعي آنها ساخته شده است
توليد اطلاعات. اطلاعات درباره وقايع و درباره دانش از طريق تشريك مساعي افراد فراهم ميشود . مهارت مصاحبه كننده در برانگيختن مردم براي گفتگو درباره خودشان اهميت بسيار دارد
دريافتهاي افراد بر اساس عقل سليم( مردم روش)
تمايز قايل شدن ميان دانش محلي و علوم اجتماعي. دو سيستم معنايي، دو چارچوب مرجع( محقق و گروه تحت مطالعه)
شناخت دريافتهاي افراد بر اساس عقل سليم( مردم روش) يك فرد بر اساس چه دركي به عمل مقتضي دست ميزند.
نمونههاي مهم كاربرد تحقيق كيفي
موضوع مهم، فرآيند پيچيده و عوامل دخيل متعدد( ازدواج، طلاق و مهاجرت)
شناخت محدود، موضوع كاملا شخصي و دور از منظر عمومي( طلاق)
تفاوت موارد زياد، غير قابل تبيين با تئوريهاي موجود، موارد مشابه در جامعه مورد مطالعه و عدم وجود تفاوت بارز ميان افراد عضو جامعه مورد مطالعه
واقعه تا اندازهاي تحت تاثير تصميم و انتخاب شخصي يا گروهي باشد مانند مشاركت و عدم مشاركت در برنامههاي بهداشتي و آموزشي
موضوع كمياب، نادر و ثبت جزئيات آن اهميت بسيار داشته باشد( قحطي، پناهندگان، انقلاب، بلاياي طبيعي ، كشف معادن)
تغييرات بسيار سريع باشد( فروپاشي شوروي)
موضوع جديد باشد، نتوان به صورت آشكار آن را بررسي كرد( روابط جنسي در سنين پايين، روابط خارج از ازدواج، مهاجرت غير قانوني)
موضوع غير قابل مشاهده، اما به صورت غير مستقيم و توسط اعتراض مردم بيان ميشود، مانند تبعيض، ترس و وحشت
مباني فلسفي تحقيق كيفي
پارادايمها: نظامي از باورهاي بنيادي كه اصول پژوهش و آموزش، ماهيت جهان، جايگاه فرد درآن و دامنه روابط احتمالي او نسبت به جهان و اجزاء را مشخص ميكند( پايههاي آن باورهاي ايماني است)
پارادايمهاي تحقيق كيفي( پوزيتيويستي - به طور عمده كمي- تفسيري، انتقادي)
پارادايمها(پيشفرضها)ي تحقيق كمي و كيفي
پوزيتيويسم: واقعيت(از جمله واقعيت اجتماعي) عيني و مشخص است و ميتوان آن را به كمك ويژگيهاي قابل اندازهگيري مستقل از محقق و ابزارهاي اواندازه گرفت. آزمون فرضيه و تلاش براي افزايش پيشبيني و كنترل. تاكيد بر روش
تفسيري. دسترسي به واقعيت اجتماعي تنهااز طريق فهم سازههاي اجتماعي نظيرزبان ، خودآْگاهي و معاني مشترك ميسر است.مبناي فلسفي آن هرمنوتيك وپديدار شناسي است.
انتقادي. واقعيت اجتماعي در گذر تاريخ شكل ميگيرد. افراد ميتوانند به طور آگاهانه براي تغيير شرايط اجتماعي و اقتصاديشان عمل كنند. وظيفه تحقيق انتقادي، انتقاد اجتماعي است تا شرايط محدود كننده را نمايان سازد، تضادها و تعارضات را نشان دهد تا انسان را از قيد و بندهاي ايدئولوژيك و اجتماعي آزاد كند.
انتقادهاي وارده به پوزيتيويسم
(درون پارادايمي)
بيتوجهي به بستر و زمينه.متغيرها از بسترو زمينه جدا ميشوند و اثرات آنها به طور مجزا مورد بررسي قرار ميگيرد.
بيتوجهي به معنايي كه انسانها به فعاليتهايشان ميدهند.
تعميمناپذيري در موارد منحصر به فرد،
بيتوجهي به بعد اكتشافي و فرآيندهاي كشف روابط واقعي
انتقادهاي برون پارادايمي به پوزيتيويسم
واقعيات صرفا در درون چارچوبهاي نظري واقعيت محسوب ميشوند و فرضيهها و مشاهدات مستقل نيستند.
ماهيت تعاملي پديده و محقق
تئوريها خود بيانيةهاي ارزشي هستند و تئوري و ارزش از هم جدا نيستند.
مقايسه دستگاههاي فلسفي
موضوع | پوزيتيويسم( رويكرد كمي) | تئوري انتقادي | ساختگرايي | |
---|---|---|---|---|
هدف تحقيق | تبيين، پيشبيني و كنترل | انتقاد و تحول | درك، ايجاد سازههاي جديد | |
ماهيت دانش | فرضيههاي تاييد شده به صورت واقعيت يا قانون درميآيند | فرضيههاي باطل نشده واقعيات يا قوانين احتمالي راتشكيل ميدهند | بينشهاي تاريخي-ساختاري | ائتلاف حول اجماع |
انباشت دانش | بالا رفتن تدريجي عمارت دانش، تعميم روابط علي | تعميمپذيري از طريق مشابهت، تجديدنظر تاريخي | بازسازي آگاهي بخشتر و دقيقتر، تجربه نيابتي | |
معيار كيفيت تحقيق | روايي دروني و بيروني، پايايي و عينيت | واقعشدگي تاريخي، كاهش ناآگاهي | قابليت اعتماد و صحت و رقع سوء تفاهمات | |
ارزشها | عاري از ارزش | ارزشمدار | ||
اصول اخلاقي | خارج كردن از فرآيند تحقيق | گرايش اخلاقي به سوي افشاي حقايق | حركت به سمت افشاگري | |
سازگاري | همسازي | ناهمسازي | ||
استيلاي پارادايمي | سيطره و كنترل امكانات مالي و نشريات | تلاش براي كسب جايگاه | ||
تعريف به جايگاه تحقيق كيفي
كيفي | كمي | |
واقعگرايي تاريخي،نسبيگرايي | هستيشناسي | واقعيتگرايي |
ذهنيگرايي،تعاملي ،يافتهها متاثراز ارزشها | شناختشناسي | دوگانهگرايي، عينيتگرايي |
گفتگويي، تاويلمتن | روششناسي | تجربي، تاييد فرضيات ، شيوههاي كمي |
تعريف تحقيق كيفي به اجزاء
كمي | كيفي | ||
چرايي | چگونگي | پرسش تحقيق | |
آينده | گذشته | زمان رويداد | |
زياد | كم | كنترل رفتار | |
توسعه اي | بنيادي | هدف ( نتيجه) |
ويژگي دادههاي كمي وكيفي
• دادههاي كمي
• ساده هستند
• فاقد هويت شخصياند
• قابل شمارشند
• دادههاي كيفي
• شخصي هستند
• پيچيده و چند وجهي هستند( شامل جنبههاي اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي ، اعتقادات و...)
• نميتوان آنها را به راحتي به واحدهاي ساده به عنوان يك متغير تقليل داد
روشهاي كمي | روشهاي كيفي |
---|---|
|
|
اصول روش تحقيق كيفي
باز بودن
تحقيق به صورت تعامل ارتباطي ميان محقق و پاسخدهنده است
خصلت بازتابي موضوع و تحليل
ماهيت فرآيندي تحقيق و موضوع
تبيين( نشان ميدهد كه چه رويكردي بايد در ارتباط با پاسخ دهندگان به كار گرفت)
انعطافپذيري
مقايسه اصول تحقيقات اجتماعي در روشهاي كمي و كيفي
كيفي | كمي | |
بيطرفي معنا ندارد ، اين بحث نتيجه استاندارد كردن است. عينيت محقق را از جامعه مورد مطالعه دور ميكند | بيطرفي ارزشي محقق، پرهيز از قضاوت | عينيت |
نمونهگيري تئوريك، نمونههاي تيپيك، جامعه بزرگ وجود ندارد | تاكيد بر نمونهگيري تصادفي ، جامعه بزرگ، تعميم آماري | معرف بودن |
دستيابي به اعتبار تجمعي ، تهيه فهرستي از اشتباهات براي حذر كردن محقق از آنها پايايي مانند كمي نيست | روايي و پايايي ، دستكاري متغير | اعتبار تحقيق |
محدوديتهاي تحقيق كيفي از ديد منتقدان
محدوديتهاي مربوط به تعميم يافتهها: به دليل كوچك بودن نمونه، نمونهگيري هدفدار، عدم امكان كنترل در مرحله جمعآوري داده ، شخصي بودن تحليل قابليت تعميم كاهش مييابد
محدوديتهاي مربوط به اعتبار نگرشهاي دروني. نوعي انحراف در گزارش وقايع از طرف اشخاص درگير در واقعه (هشياري محقق ، ايجاد اطمينان در محرمانه بودن پرسشنامه)
عدم امكان تكرار نتايج.
مشكل بودن ارزيابي اهميت نسبي اجزاء يك تئوري كيفي
تعريف تحقيق كيفي به انواع
- تحقيق بنيادي توصيفي:چگونگي پيدايش شهر
- تحقيق بنيادي تبييني:چرايي از بين رفتن تمدنها
- تحقيق بنيادي اكتشافي: انعكاس باورهاي ديني در رفتار روزمره بوميان
- تحقيق بنيادي پيشبيني: آينده خانواده
- تحقيق كاربردي توصيفي:چگونگي شكل گيري اصناف در ايران
- تحقيق كاربردي تبييني: چرايي تغيير نگرش نسبت به تعداد فرزندان ايدهآل
- تحقيق كاربردي اكتشافي: انعكاس زندگي روزمره در سينماي ايران پس از انقلاب
- تحقيق كاربردي پيشبيني: آينده سازمانها
- تحقيق توسعهاي توصيفي: چگونگي شكل گيري گروههاي غير رسمي در يك سازمان خاص
- تحقيق توسعهاي تبييني: چرايي پايين بودن انگيزه در يك سازمان خاص
- تحقيق توسعهاي اكتشافي:نقاط قوت و ضعف و فرصتها و تهديدهاي يك سازمان
- تحقيق توسعهاي پيشبيني:تدوين استراتژيهاي يك سازمان
مقايسه تئوري سازي در تحقيقات كمي و كيفي
الف – در تحقيق كمي
مفاهيم و متغيرها بخشهاي اصلي تئوري ما را تشكيل ميدهند و متشكل از يك سري لغتها ، نامها ، برچسبها و طبقهها هستند كه موضوعات و تجربيات را مشخص ميكنند و ميكوشند روابط و پديدهها را بشناسند، مقداري و طبقهبندي كنند.
نظام طبقهبندي به ما كمك ميكند تا دانش خود رااز واقعيت سازماندهي كنيم. به ما كمك ميكند با آن مفاهيم را با چارچوب بهتري بشناسيم.
گزارهها عبارتهاي كليتري هستند كه رابطه بين مفاهيم را مطرح ميكنند.
تئوريها، گزارههاي منطقي هستند كه به هم پيوند سيستماتيك دارندو ميتوانند پديده اجتماعي را توصيف و تبيين كنند. اينها روابط علي بين پديدهها را مشخص ميكنند و قدمي در جهت ساخت تئوري هستند.
ب-در تحقيقات كيفي
بدون هيچ دركي نسبت به جامعه مورد مطالعه وارد محيط ميشوند. پس هيچ طبقهبندي و فرضيه از پيش مشخصي ندارد، هيچ مفهوم از قبل درنظر گرفته شدهاي ندارد و چارچوب تئوريك قبل از ورود به كار ميداني ندارد.
به مطالعه موردي ميپردازد، گروهها را مطالعه ميكند و نتايج را ثبت و ضبط ميكند و مشاهدات را در زمينههاي مختلف موضوع انجام ميدهد، سپس مطالعه را گسترش ميدهد به موارد و گروههاي ديگر . اين تحقيقات بر اساس نمونهگيري تئوريك انجام ميگيرد كه با نمونه گيري آماري متفاوت است. بر اساس موضوع خاص سراغ تئوري ميرويم و سراغ افرادي ميرويم كه اين ويژگيها را دارند. اما در نمونهگيري آماري تصادفي انتخاب ميكنيم، برخلاف كيفي كه به مطالعه موردي ميپردازيم.
مقايسه بين گروهها و اجزاء ديگر كه به ما اجازه ميدهد آزمون كنيم و ميزان اعتبار فاكتها را بسنجيم، جنبههاي مختلف طبقات را شناسايي كنيم، دادهها را مجددا تعريف كنيم و دادهها و ترتيبات را ادغام كنيم و يك تعميم تجربي ايجاد و تشابه و تفاوت طبقات را مشخص كنيم. طبقات مشابه را تركيب كنيم و بعد فرضيه بسازيم. در اين نوع تحقيقات هموار فرآيندي ديناميك( پويا) وجود دارد.
فرضيات ساخته شده را به صورت عبارتهاي مختلف مرتبط به موضوع مشخص ميكنيم.
برخلاف روش كمي، همه مراحل را با هم انجام ميدهيم. پرسشنامه ابتدايي و ا نتهايي ممكن است متفاوت باشد.
محقق موضوعات مختلف را به صورت مقايسهاي تحليل ميكند و تلاش در تعميم دارد.
روشهاي كيفي( ديويد سيلورمن، 1993)
مشاهدات( مخفي، آشكار،مشاركتي، غير مستقيم)
مصاحبهها
تحليل متن(تحليل محتوا )
دستنويس گفتگوها
تفسير يافتههاي تحليل كيفي
تاكتيكهاي 12 مرحلهاي مايلز و هابرسن(1984)
– شمارش( بررسي مفاهيم مشترك، مهم و عام)
– شناخت الگوها و موضوعات(نتيجهگيري معتبر از جستجو و شناخت الگوها و روند)
– منطقي بودن و امكانپذير بودن(الگوها و روند بايد معقول، منطقي و ممكن باشند)
– خوشهبندي( گروهبندي وقايع، عاملين و جريانهاي مشابه در طبقههاي خاص)
– تفكر انتزاعي(محقق بايد علاوه بر توصيف، به صورت انتزاعي و تئوريك نتايج را به هم پيوند دهد)
– تجزيه متغيرها
– جمعبندي اجزاء به كل(دادههاي واقعي را بايد به مفاهيم عمومي ربط دهد)
– شناخت عوامل( عوامل اصلي واقعه را از طريق تحليل عوامل به دست ميآورد)
– شناخت روابط بين متغيرها
– يافتن متغيرهاي واسط
– ايجاد زنجيره منطقي از مدارك و شواهد
– ساخت مدل مفهومي و تئوريك
طراحي تحقيق
• (1) تعريف كلي مسئله تحقيق،
• (2) بررسي و مرور تحقيقات كارشناسان ديگري كه در همين حوزه كار ميكنند،
• (3) تدوين فرضهاي لازم درباره پديده،
• (4) تدوين مجموعههايي از فرضيات براي آزمون كردن،
• (5) تبديل مسئله كلي تحقيق به مجموعهاي از مسائل يا سئوالات ريزتر به منظور هدايت تحقيق،
• (6) انتخاب روشهاي گردآوري داده و تحليل مناسب با پرسشهاي تحقيق،
• (7) يافتن فرمولي براي تهيه گزارش در مورد نتايج كه فرآيند طراحي، گردآوري داده، تحليل و نتيجهگيري را در مقابل چشمان خواننده قرار ميدهد.